سفر زندگی

ساخت وبلاگ

ای دل بیاموزی اگر راه درست عاشقی با هرچه او قسمت کند صبر و مدارا می کنی سفر زندگی...
ما را در سایت سفر زندگی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 7mrbiria7 بازدید : 38 تاريخ : چهارشنبه 5 بهمن 1401 ساعت: 15:38

ای دل چه اندیشیده‌ای در عذر آن تقصیرهازان سوی او چندان وفا زین سوی تو چندین جفا زان سوی او چندان کرم زین سو خلاف و بیش و کمزان سوی او چندان نعم زین سوی تو چندین خطا زین سوی تو چندین حسد چندین خیال و ظن بدزان سوی او چندان کشش چندان چشش چندان عطا چندین چشش از بهر چه تا جان تلخت خوش شودچندین کشش از بهر چه تا دررسی در اولیا از بد پشیمان می‌شوی الله گویان می‌شویآن دم تو را او می‌کشد تا وارهاند مر تو را از جرم ترسان می‌شوی وز چاره پرسان می‌شویآن لحظه ترساننده را با خود نمی‌بینی چرا گر چشم تو بربست او چون مهره‌ای در دست اوگاهی بغلطاند چنین گاهی ببازد در هوا گاهی نهد در طبع تو سودای سیم و زر و زنگاهی نهد در جان تو نور خیال مصطفی این سو کشان سوی خوشان وان سو کشان با ناخوشانیا بگذرد یا بشکند کشتی در این گرداب‌ها چندان دعا کن در نهان چندان بنال اندر شبانکز گنبد هفت آسمان در گوش تو آید صدا بانک شعیب و ناله‌اش وان اشک همچون ژاله‌اشچون شد ز حد از آسمان آمد سحرگاهش ندا گر مجرمی بخشیدمت وز جرم آمرزیدمتفردوس خواهی دادمت خامش رها کن این دعا گفتا نه این خواهم نه آن دیدار حق خواهم عیانگر هفت بحر آتش شود سفر زندگی...ادامه مطلب
ما را در سایت سفر زندگی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 7mrbiria7 بازدید : 298 تاريخ : دوشنبه 2 اسفند 1395 ساعت: 15:29

برگذری درنگری جز دل خوبان نبری سر مکش ای دل که از او هر چه کنی جان نبری تا نشوی خاک درش در نگشاید به رضا تا نکشی خار غمش گل ز گلستان نبری تا نکنی کوه بسی دست به لعلی نرسد تا سوی دریا نروی گوهر و مرجان نبری تا نشوی مست خدا غم نشود از تو جدا تا صفت گرگ دری یوسف کنعان نبری نعمت تن خام کند محنت تن رام کند محنت دین تا نکشی دولت ایمان نبری هیچ نبرده‌ست کسی مهره ز انبان جهان رنجه مشو ز آنک تو هم مهره ز انبان نبری .... حضرت مولانا   این شعر خیلی خوبه، مخصوصا با صدای علیرضا قربانی   (آلبوم روی درآفتاب) سفر زندگی...ادامه مطلب
ما را در سایت سفر زندگی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 7mrbiria7 بازدید : 290 تاريخ : دوشنبه 2 اسفند 1395 ساعت: 15:29

اين چه شوري است كه در دور قمر مي بينم          همـه آفاق پر از فتنـه و شـــر مي بينم هر كسي روز بهي مي طلبد از ايام                      علت آنـست كه هـر روز بتـر مي بينم ابلهان را همه شربت ز گلاب و قند است               قوت دانا همـه از خـون جـگر مي بينم اسب تازي شده مجروح به زير پالان                    طوق زرين همه برگــردن خرمي بينم دختران را همه در جنگ و جدل با مادر                 پسران را همه بدخــواه پــدر مي بينم هيچ رحمي نه برادر به برادر دارد                       هيچ شـفقت نه پدر را بـه پسرمي بينم پند حافظ بشنو خواجه برو نيكي كن                       كه من اين پند به ازگنج وگهر مي بينمبعد از یه  مشاجره و مباحثه با برادرم  :| سفر زندگی...ادامه مطلب
ما را در سایت سفر زندگی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 7mrbiria7 بازدید : 245 تاريخ : دوشنبه 2 اسفند 1395 ساعت: 15:29

امروز سوار يه ون تاكسى شدم... خانومى كه اخرين نفر سوار شد (عجله داشت) مجبور بود نزديك در وايسه چون ديگه جاى نشستن نبود... يه اقايى پاشد و جاشو داد به خانوم و خودش وايساد، با هزار اصرار از اون و دوهزار بار تشكر از خانوم... خانومه وقتى مى خواست حساب كنه خيلى اروم به راننده گفت: ''اين اقا رو هم حساب كنيد...'' و خودش وسط راه پياده شد... موقعى كه رسيدم ته مسير ديدم اقاهه داره كرايه ميده ... به گمونم راننده يادش رفته بود... چقدر زود يادمون ميره...   وقتى كه پياده شدم رفتم به سمت راننده...   نمى دونم چرا حس كردم راننده هول كرد وقتى به سمتش مى رفتم...   ازش پرسيدم: ''ببخشيد آقا! اين مسير برگشت هم داره؟'' گفت اره از همينجا هر روز سوار مى كنيم به سمت ونك...     سفر زندگی...ادامه مطلب
ما را در سایت سفر زندگی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 7mrbiria7 بازدید : 275 تاريخ : دوشنبه 2 اسفند 1395 ساعت: 15:29